English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7603 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
high strung U بسیار حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
activator U حساس گر
techy U حساس
acute U حساس
sentimental U حساس
exquisite U حساس
thin skinned U حساس
critical U حساس
ticklish U حساس
feisty U حساس
elastic demand U حساس
sensitive U حساس
tendering U حساس
tenderest U حساس
tendered U حساس
vigilant U حساس
tender U حساس
delicate U حساس
passible U حساس
alive U حساس
key <adj.> U حساس
supersensitive U حساس
sensitive clay U رس حساس
elastic U حساس
sensate U حساس
sensor U حساس
susceptive U حساس
sharp nosed U حساس
prominent U حساس
sensitizes U حساس شدن
critical item U اماد حساس
sensitising U حساس شدن
sensitising U حساس کردن
critical mass U توده حساس
perceptive U حساس و باهوش
elastic supply U عرضه حساس
sensitised U حساس کردن
sensitised U حساس شدن
sensitises U حساس کردن
sensitises U حساس شدن
tenderized U حساس کردن
critical position U پوزیسیون حساس
sensitize U حساس کردن
sensitize U حساس شدن
sensitizes U حساس کردن
sensitizing U حساس کردن
tenderizing U حساس کردن
tenderizes U حساس کردن
tenderised U حساس کردن
sensitizing U حساس شدن
tenderize U حساس کردن
tenderising U حساس کردن
sensitized U حساس شدن
insensitivity U غیر حساس
jumpy U بیقرار حساس
sensitively U بطور حساس
insensible U غیر حساس
critical facility U تاسیسات حساس
sensitized U حساس کردن
insensitive U غیر حساس
tenderises U حساس کردن
feelingly U بطور حساس
skinless U خیلی حساس
hygrosensitive U حساس به رطوبت
supersensitive U حساس شده
supersensitive U فوق حساس
pixilated U خیلی حساس
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
palpi U شاخک حساس
overstrung U خیلی حساس
mimosa U گیاه حساس
starkly U حساس سفت
starkest U حساس سفت
sensory nerves U پیهای حساس
sensitizer U حساس کننده
sensitization U حساس شدن
sensitization U حساس سازی
sensitive zone U منطقه حساس
sensitive plant U گیاه حساس
senseful U خیلی حساس
stark U حساس سفت
starker U حساس سفت
kittle U هوشیار حساس
tendered U حساس بودن
key position U شغل حساس
tendering U حساس بودن
gleg U حساس باهوش
vibrissa U موی حساس
key points U نقاط حساس
sensitization U حساس کردن
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
tender U حساس بودن
keop soo U نقاط حساس
tenderest U حساس بودن
key terrain U زمین حساس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
palpus U شاخک حساس سبیل
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
detecting circuit U مدار حساس مین
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
soft boiled U نیم بند حساس
touchy U نازک نارنجی حساس
touchiest U نازک نارنجی حساس
touchier U نازک نارنجی حساس
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
key terrain features U عوارض حساس زمین
context sensitive U حساس نسبت به متن
kyusho U نقاط حساس بدن
vital points U نقاط حساس بدن
tentacles U موی حساس جانور
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
tentacle U موی حساس جانور
touch panel U صفحه حساس به تماس
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
tender minded U دارای فکر حساس
tentacular U شبیه شاخک حساس
tentacular U دارای شاخک حساس
key position U موضع حساس و مهم
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
laminitis U اماس لایههای حساس
supersensitive U فوق العاده حساس
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
sensitivity U حساس بودن به چیزی
sensitivities U حساس بودن به چیزی
sentient U حساس دستخوش احساسات
susceptible U حساس مستعد پذیرش
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
spicule U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
spicula U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
detector U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage U روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege U حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
lasers U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
laser U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
far U بسیار
multiplicity U بسیار
longeval U بسیار زی
thousand and one U بسیار
an abundance of U بسیار
abundant U بسیار
multiped U بسیار پا
mickle U بسیار
muckle U بسیار
sopping U بسیار
precious U بسیار
not a lettle U بسیار
many U بسیار
mickle or muckle U بسیار
Recent search history Forum search
1incentive
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1کارآفرینی
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2crucification
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من نتونستم شام بپزم ولی مادرم شام بسیار خوشمزه ای پخت
1من امروز بسیار کار دارم نمیتونم برسم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com